شعر پدر l در این مطلب شعر ذر وصف پدر را برای شما عزیزلن فراهم نموده ایم با ما همراه باشید
پدر جان یادت امد ان شب درد
کجای ماجرا خوابیده بودم
تو فکر لذت و عیش و نیازت
و من فردای باران دیده بودم
به جرم عیش و نوشت داد قاضی
بمن حکم ابد در زجر و زندان
پدر روزت مبارک نازنینم
مبارک بادت این فرزند عصیان
تو یادت هست ان روزی که من هم
شبیه تو شدم دارای فرزند
کدامین وهم در گوشم صدا کرد
که با چاقو شدم بر گردنش بند
به قربانگاه بردم کودکم را
نه قربانی نکردم ان شب اورا
چنانکه بعد از ان هر شب هزاران
شبیه او شده قربانی ما
پدر با اینکه از تو نطفه دارم
ولیکن نیستم مانند ادم
نشانی از تو در خون و رگم نیست
تو از خاکی و من از حزب بادم
تو پای عشق خود کُشتی خدا را
که ارامت کند اغوش حوا
به فتوای خدایت کُشته ام وای
هزاران عاشقِ مانند بابا