امام علی (ع) l در این مطلب برای شما عزیزان از علت درد دل امام علی (ع)در چاه و شعر زیبا در مورد درد دل حضرت علی را برای شما عزیزان فراهم
روایت درد و دل امیرالمومنین (ع) با چاه آب:
در روایتی از میثم تمار آمده است: شبی از شب ها امیرالمومنین (ع) مرا به صحرا برد.
از کوفه بیرون رفتیم. به مسجد جعفی رسیدیم. آن حضرت چهار رکعت نماز خواند و بعد از سلام و تسبیح دست های خویش را بلند کرد
و گفت: خدایا! تو را چطور بخوانم در حالیکه بنده گنهکار تو هستم و چطور تو را نخوانم در حالیکه عاشق تو هستم.
خدایا! با دستان گناه آلود و چشمان امیدوار به سویت آمده ام. خدایا! تو مالک تمامی نعمت هایی و من گرفتار خطاها هستم.
آن حضرت بعد از دعا به سجده رفت و صورت به خاک گذاشت و یکصد مرتبه گفت:خدایا عفوم کن.
بعد از این از مسجد بیرون رفتیم تا به صحرا رسیدیم. امیرالمومنین (ع) خطی به دور من کشید
و فرمود: از این خط بیرون نیا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاریکی گم شد.
آن شب، شب تاریکی بود. پیش خودم گفتم: ای میثم! آیا مولا و سرورت را در این بیابان تاریک و با آن همه دشمن تنها رها کردی؟!
پس در پیش خدا و پیامبراکرم چه عذری خواهی داشت؟! بعد از آن سوگند خوردم که مولایم را پیدا خواهم کرد.
به دنبال آن حضرت رفتم و او را جست و جو کردم. هنگامی که آن حضرت را از دور دیدم، به طرفش راه افتادم،
وقتی که رسیدم دیدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه آب خم شده است و با چاه آب سخن می گوید و چاه هم با وی سخن می گوید.
هنگامی که که آن حضرت امدن مرا حس کرد پرسید: کیستی؟ گفتم:میثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دایره پایت را بیرون مگذار؟!
گفتم: نتوانستم تحمل کنم و ترسیدم که دشمنان، بر تو اسیب برسانند. پرسیدند:آیا چیزی از آنچه گفتم شنیدی؟
گفتم:نه سرورم، چیزی نشنیدم. فرمود:ای میثم! هنگامی که که سینه ام از آنچه در آن دارم حس تنگی کند،
زمین را با دست می کنم و راز خودم را به آن می گویم و هر وقت که زمین گیاه می رویاند،
آن گیاه از تخمی است که من کاشته ام( بحار، ج ۴۰، ص ۱۹۹ و منتهی الامال، ج ۱، ص ۴۰۱)}
همانطوری که ملاحظه می کنید خود میثم تمار از این راز علی (ع) سر در نیاورد علی (ع) هم برای میثم برملا نکرد
زیرا میثم تحمل نیاورد و اگر آن شب تحمل میکرد اسراری برای وی تعلیم داده می شد.
درصورتی که بپذیریم که حضرت علی بن ابیطالب (ع) سر در چاه فرو می بردند و درد دل های خود را بیان می فرمودند درست باشد، باید به چند نکته توجه داشت:
همان طور که در این روایت آمده، امیرالمومنین (ع) قبل از سخن گفتن و درد دل با چاه، راز و نیاز و درد دلی را با خدای بلندمرتبه داشته است.
و اینگونه نبوده است که با درد دل کردن در چاه از خداوند غفلت نماید.
صحبت کردن امام علی (ع) و درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند بلندمرتبه ندارد.
امکان دارد در عین درد دل گفتن و مناجات با خداوند متعال، سر در چاه فرو می برده است؛
چرا که مکان و زمان مناجات ، به ویژه موقع مصائب عظیم و جانکاه، در آرامش بخشیدن به انسان تأثیر دارد.
و امکان دارد این عمل امام باعث ارامش بیشتر وی می شده و این خود هم در مسیر خداوندی است.
در روایتی از امام باقر ( ع) خطاب به یکی از پیروانشان هم سفارش شده که هر موقع دلت به تنگ آمد،
چاله ای کنده و راز خویش را داخل آن بازگو کن.